اشک من هویدا شد دیده ام چو دریا شد
در میان اشک من سایه تو پیدا شد
موج آتشی از غم زان میانه بر پا شد
تو به راستی وفا نکرده نگهی سوی ما نکرده
نکند ای امید جانم که نیایی خدا نکرده
به یاری شکستگان چرا نیایی؟ چه بی وفا چه بی وفا چه بی وفایی